Since death is certain, but the time of death is uncertain, what is the most important thing?
Original Titel: Dear Edward
Author: Ann Napolitano
First published January 6, 2020
Rate: 4.08
یک صبح تابستانی، ادوارد آدلر دوازده ساله به همراه والدین، برادر بزرگتر عزیزش و 183 مسافر دیگه سوار هواپیمای نیوآرک به لس آنجلس میشن. بین مسافرها یک خانم حامله، یک دامپزشک افغانی، یک پیمانکار و زنی که از دست شوهرش فرار کرده حضور دارن. و بعد، هواپیما به طرز فجیعی سقوط میکنه و ادوارد، تنها بازماندهست. داستان ادوارد توجه جامعه رو به خودش جلب میکنه؛ اما ادوارد در تلاشه تا برای خودش جایی در دنیای بدون خانوادهاش پیدا کنه. اداورد، احساس میکنه تکهای از وجودش تو آسمان جا مونده و قلبش تا ابد به هواپیما، خانوادهاش و مسافرانش گره خورده. زمان میگذره و ادوارد متوجه چیزی میشه که اون رو به پاسخ بعضی از عمیقترین سؤالات زندگی میرسونه: «وقتی همه چیز رو از دست دادی، چهطور میتونی خودت رو پیدا کنی؟ چهطور هدف زندگیات رو پیدا میکنی؟ نه فقط زندن موندن، بلکه خود زندگی یعنی چی؟
احساسم به این کتاب رو نمیدونم چه شکلی توصیف کنم. واقعاً دوستش دارم و در عین حال چندان به دلم ننشسته. داستان خوبی داره و اغراضش هم به خوبی بیان کرد ولی روایتش چنگی به دل نمیزنه. بعضی جاها احساس میکردم دارم گزارش یک خبرنگار رو میخونم. مشخصه که کتابی راجع به غم، پوچی، فقدان، غلبه بر تراژدی و زندگیه. انتظار میره که نوشتهای عمیقاً احساسی و دلخراش باشه؛ ولی اینطور نیست. اصلاً به شکلی که باید احساسش نکردم. زمان خوندنش چند بار متوجه شدم که اشک از چشمهام سرازیر شده؛ ولی بعد متوجه شدم این به خاطر همزاد پنداری کردن با شخصیت ادوارد و خانوادهاشه. بیشتر همزاد پنداری با برادر ادوارد. با خودم میگفتم که: «نمیتونم تحمل کنم برادر کوچکترم چنین سختی و رنجی رو تجربه کنه و من کنارش نباشم.» من یک خواهر کوچکتر دارم که از هر کسی تو دنیا بیشتر دوستش دارم و باعث شد زمان زیادی رو از این دید بهش نگاه کنم. اگر عزیزی رو از دست دادید و هنوز با شرایط کنار نیومدید، خوندن این کتاب ممکنه کمی کمک کننده باشه.